خلاصه مقاله اثر بخشی آموزش تفکر سیستمی

خلاصه مقاله اثر بخشی آموزش تفکر سیستمی بر بهبود مهارتهای تفکر سیستمی و اصلاح باور های غیرمنطقی مدیران

 

از بین مهارتهایی که مدیران نیاز دارند تا در آنها توانمند شوند، مهارت تصمیم گیری محوری ترین آنهاست.

تصمیم گیری فرآیندی ذهنی و شناختی است که براساس آن افراد از بین دسته ای از گزینه ها اقدام به گزینش می کنند.

مدیران با تزلزل و تاخیر در تصمیم گیری یا اتخاذ تصمیم های نادرست، زمینه های سقوط سازمان های خود را مهیا می سازند. از سویی منشا تصمیمات نادرست اغلب در باور های غلط و غیر منطقی مدیران است.مجموعه باور ها و اعتقادات مدیرا سازنده نوع انگیزش آنها و انگیزه های آنها شکل دهنده رفتار سازمانیشان است.بدون تردید کیفیت تصمیمات مدیرتی تابعی از کیفیت تفکر مدیران است.

پیتر سنگه از تفکر سیستمی به عنوان فرمان پنجم در توصیف اصول پنجگانه یادگیری سازمانی نام می برد.تفکر سیستمی، فرایند شناخت مبتنی بر تحلیل و ترکیب جهت شناخت کامل و جامع یک موضوع در محیط پیرامون خویش است.این نوع تفکر درصدد فهم سیستم،اجزا و ارتباطات بین اجزا و کل و همچنین ارتباطات با محیط پیرامون سیستم است.فردی که دارای تفکر سیستمی است در تصمیم گیری هم رفتار سیستمی میکند و در رفتار های خود به دنبال عناصر تشکیل دهنده موضوع و پیوند های موجود میان عناصر می شود.

تفکر سیستمی خطر محدود شدن مدیر به یک وظیفه را برطرف کرده و این امکان را میدهد تا مدیر اهداف خود را مرتبط با اهداف کلان سازمان در نظر بگیرد.

بولدینگ معتقد بود تفکر سیستمی با رشد و توسعه دو جنبش جداگانه یعنی نظریه عمومی سیستم ها و علم کنترل و ارتباطات(سایبرنتیک) که تقریبا هدف مشترکی را دنبال می کردند هویت مستقل پیدا کرد.

در نظریه عمومی سیستمها زمینه اصلی و قلمرو موضوعی ، پدیده رشد و تکامل است و فرض اصلی آن این است که فراگرد رشد و مراحل بعدی و نهایی آن(تکامل) خواه رشد یک ارگانیسم واحد ، خواه گروهی از ارگانیسم ها و خواه رشد یک جامعه از یک الگوی یکسان تبعیت میکند. علم کنترل و ارتباطات ماهیتی میان رشته ای دارد و از علوم مهندسی (به ویژه نظریه کنترل از طریق بازخور و خودتنظیمی ) ، کامپیوتر ، ریاضیات ، ارتباطات از راه دور و فیزیولوژی بهره وافر برده است تا اصول و قوانینی کلی را تنظیم کند که بتوان براساس آنها پدیده کنترل و ارتباطات را خواه در موجودات زنده و خواه در سیستم های بی جان بررسی و مطالعه کرد.

تفکر سیستمی از نظر فلسفی و روش کاری مبتنی بر رابطه علت و معلولی ، یعنی دیدگاه منطقی و اثبات گرایانه است.تفکر سیستمی یک تکنیک تجزیه و تحلیل علمی است و تلویحا معادل با حاصل جمع موقعیت پیچیده و شیوه تفکر متناسب با آن موقعیت است.بعضی از محققان معتقدند پیچیدگی و آشفتگی سازمانهای معاصر ناشی از زبان تحلیلی آنهاست.چه بسا زبان تحلیلی معاصر باید مبتنی بر زبان سیستمی باشد.برای ایجاد این زبان نیاز به توسعه سیستمی از مفاهیم سیستم هاست.زبان سیستمی ، توسعه سیستمی و مفاهیم سیستمها در متن تفکر سیستمی معنی دار میشوند.

جدول 1.مدلی برای آموزش مهارتهای تفکر سیستمی

مهارتهای تفکر سیستمی فرآیند آموزش و بازنمایی مهارتها
مهارت بازشناسی پیوندها از طریق شناسایی اجزای یک سیستم،تشخیص پیوندهای علی میان اجزا،تشخیص اینکه یک سیستم ساخته اجزا ارتباط بین آنهاست و شناسایی عناصر ضروری یک سیستم.
تشخیص بازخورد ها از طریق تشخیص زنجیره علی پیوندها،شناسایی چرخه های بسته،توصیف تقارن و قطبیت پیوند ها و حلقه ها.
درک پویایی های رفتار از طریق توصیف مسائل براساس رفتار دراز مدت،درک این که رفتار تابعی از ساختار است، توصیف رفتار روابط علی خاص یا چرخه بازخورد،تشریح آثار تاخیرها و استنتاج ساختار بنیادی از رفتار.م
درک انواع متغیر ها و روندها ازطریق طبقه بندی اجزای سیستم براساس کارکردهای آنها، تمایز تراکم از نرخ ها،تعیین واحدهای اندازه گیری متغیر ها و روندها.
کاربرد مدلهای مفهومی از طریق کاربرد مدل های مفهومی از ساختار سیستم جهت پیشنهاد راه حل های بالقوه برای یک مشکل
خلق مدل های شبیه سازی شده ازطریق بازنمایی روابط بین متغیرها در قالب اصلاحات ریاضیاتی،ایجاد مدل های کارکردی ، اجرای یک مدل و اعتبار یابی مدل.
آزمون خط مشی ها از طریق تعیین موقعیت های مناسب جهت مداخله در سیستم ، ارائه فرضیه هایی برای آثار تغییر،کاربرد مدل جهت آزمون آثار تغییر،تفسیر خروجی مدل با ملاحظه مسائل و طراحی خط مشی هایی برمبنای تجزیه و تحلیل مدل ها

 

جدول 2.بعضی از باورهای غیرمنطقی رایج در ارتباط با امور مدیریتی و سازمانی

امور مدیریتی گزاره های معرف باور های غیرمنطقی مدیریتی و سازمانی
حل مسئله مدیر باید به امور روزمره سازمان بپردازد و کالبد شکافی آنچه در گذشته انجام شده است،تنها موجب اتلاف وقت می شود.
کنترل یک مدیر قوی،مدیری است که همه امور را زیرنظر داشته و کارکنان را کاملا کنترل نموده و به جزییات مسائل اشراف داشته باشد.
قدرت اداره سازمان باروشهای مبتنی بر دموکراسی امکان پذیر نبوده و مدیر باید دارای قدرت کاریزماتیک باشد.
اختیار مدیر در سازمان اختیارات تام داشه و فقط باید درمقابل مافوق خود پاسخگو باشد.
برنامه ریزی در مدیریت ، برنامه ریزی فاقد ضرورت است زیرا امور هیچگاه مطابق برنامه ریزی پیش نمیروند.
تشریک مساعی مدیر باید به تنهایی قادر به ادراه امور باشد و ایجاد فرصت برای دستیابی به اتفاق نظر در گروه های همکاران تنها موجب اتلاف وقت و هزینه های سازمان است.
ارتباط ثبات شغلی و رعایت سلسله مراتب سازمانی بر تعامل با کارکنان اولویت دارد.
انگیزش برای ایجاد حس رقابتی در کارکنان،باید آنها را درجه بندی نموده و با یکدیگر مقایسه کرد.
گزینش در گزینش باید به همسو بودن افکار و باورهای افراد با مدیریت توجه شود،چرا که تغایر می تواند اساس رشد و تحقق اهداف سازمان را مغشوش کند.
ارزیابی برای حفظ عدالت پرسنل باید به طریقی یکسان و با یک شیوه واحد مورد ارزیابی قار گیرند.
عملکرد افراد هنگامی که به صورت فردی فعالیت می کنند،عملکردی بهتر دارند،زیرا در کار تیمی امکان مدیریت و نظارت بر رفتار کارکنان کاهش می یابد.
اطلاعات اطلاعات در سیستم منبع قدرت مدیر محسوب میشود و این منبع قدرت را نباید با کارکنان به اشتراک گذاشت.
هدف هدف های شخصی مدیر و پرسنل سازمان،متمایز از هدف های سیستم است و آنچه اولویت دارد هدفهای سازمان است.
آموزش آموزش های ضمن خدمت در سازمان،تنها موجب اتلاف مالی و انسانی سازمان خواهد شد.
تکنولوژی تجهیز سازمان به فناوری های اطلاعات،تنها مدرنیته کردن همان بروکراسی پیشین ادراه است.
ساختار در یک سازمان ،عملکرد هریک از واحدها مستقل از یکدیگر بوده و باید به صورت مجزا مورد ارزیابی قرار گیرند.
تغییر تصمیم گیری راجع به ایجاد هر تغییر در سیستم،از سوی مدیران مافوق صورت گرفته و کارکنان ملزم به پیاده سازی آنها در سازمان می باشند.
منابع ریشه بسیاری از مشکلات در سطح کلان و در بسیاری از شرکت ها و ادارات در کمبود منابع و سرمایه است ، نه در در ناکارایی شیوه های مدیریتی.
تاثیر محیط رویدادهایی که در سازمان به وقوع می پیوندند،نتیجه کار و تصمیمات انسان نیست و اساسا عوامل و شرایط محیطی مسبب آن است.

نویسنده مقاله اصلی:علی خلخالی، مجله مدیریت بر آموزش سازمانها، سال سوم، شماره اول

خلاصه برداری: مهندس علی مقرب خسرو شاهی