مقاله کوتاه: انواع مدیران و مهارت های ایشان

انواع مدیران در اصول مدیریت:

سه نوع اصلی از مدیران وجود دارد: مدیران عمومی ، مدیران عملکردی و مدیران خط مقدم.

  • مدیران عمومی مسئولیت عملکرد کلی یک سازمان یا یکی از زیرمجموعه های اصلی یا بخش های اصلی خود را بر عهده دارند.
  • مدیران عملکردی یک عملکرد خاص یا زیر واحد را در یک عملکرد هدایت می کنند. آنها مسئول یک کار ، فعالیت یا عملیاتی مانند حسابداری ، بازاریابی ، فروش ، تحقیق و توسعه ، تولید ، فناوری اطلاعات یا تدارکات هستند.
  • مدیران خط مقدم کارمندانی را مدیریت می کنند که خودشان مدیر نیستند. آنها در پایین ترین سطح سلسله مراتب مدیریتی یافت می شوند.

 

مهارتهای مدیران:

از مهارت های مورد نیاز مدیران طبقه بندی های متفاوتی به عمل آمده است. بتلی در سال ۱۹۸۹ فهرستی از مهارت های مدیریتی به شرح زیر اراده کرده است:

  • مهارت های ارتباطی
  • مهارت های مرتبط با تصمیم گیری
  • مهارت های مرتبط با خلاقیت

متغیرهای مهارت های ارتباطی عبارتند از: فن بیان، نامه نگاری، مکالمه تلفن، فنون مذاکره، تند خوانی، کاربرد شعر و مثل و …

متغیرهای مهارت های مرتبط با تصمیم گیری عبارتند از: قدرت تجزیه و تحلیل، قدرت یادگیری از محیط، قدرت تمرکز بر موضوع، بکارگیری اصول منطق و …

متغیرهای مهارت های مرتبط با خلاقیت عبارتند از: جسارت در تفکرات نو، حل مسائل ذهنی، چرا پروری ذهنی، خطر پذیری، قدرت تخیل و …

ولی جامع ترین طبقه بندی را به رابرت.ال کتز نسبت می دهند. وی مهارت های مورد نیاز مدیران را به سه دسته تقسیم می کند و معتقد است که تمامی مدیران به این مهارت ها نیاز دارند، ولی میزان نیاز به آنها در سطوح مختلف، متفاوت است. این مهارت ها عبارتند از: مهارت فنی، مهارت انسانی و  مهارت ادراکی.

مهارت فنی:

مهارت فنی عبارت است از توانایی مدیر در کاربرد دانش تخصصی یا تخصص های ویژه. به تعبیری مهارت فنی توانایی حاصل از تجربیات، آموزش و کارآموزی لازم برای بکارگیری دانش، روش ها، فنون و تجهیزات لازم برای انجام کارهای خاص می باشد. به بیان دیگر مهارت های فنی ظهور دانش و تجربیات ویژه در انجام فعالیت های سازمانی می باشد.

هنگامی که کسی درباره مهارت های متخصصین چون مهندسین راه و ساختمان، حسابداران یا پزشکان جراح می اندیشد، وی مهارت های تخصصی آنها را در نظر دارد. این افراد از راه کسب آموزش رسمی و وسیع در آن زمینه به آگاهی ها و تخصص های عملی دست یافته اند. بدیهی است که این افراد متخصص(حرفه ای) مهارت فنی را به صورت انحصاری در نمی آورند و این که الزاما نباید این مهارت ها را در کلاس درس یا در برنامه های رسمی آموزشی فرا گیرند. همه کارها به نوعی تخصص نیاز دارند و بسیاری از مردم مهارت های فنی خود را به هنگام انجام وظیفه کسب می کنند. بنابراین مهارت عموما از راه تجربه و آموزش بدست می آید.

مهارت فنی بیشتر برای مدیران خط اول مهم می باشد. این مدیران بیشتر وقت خود را صرف آموزش زیردستان و پاسخ به مشکلات مربوط به کار می نمایند و لذا اگر بخواهند مدیران موثری باشند باید چگونگی انجام کاری را که به زیردستان می سپارند، بدانند.

شاید مهارت فنی آشناترین مهارت باشد زیرا که معمول ترین آنها به شمار می آید و در عصر ما که عصر تخصص است، مهارتی است که برای بیشتر افراد مورد نیاز است.

مهارت انسانی:

مهارت انسانی عبارت از توانایی در کار کردن، ارتباط، درک و ایجاد انگیزش در فرد یا گروه است. از آنجا که مدیران کارها را از مجرا و به وسیله دیگران انجام می دهند، آنان باید از نظر ایجاد ارتباط، انگیزه و تفویض اختیارات، از مهارت انسانی بالایی برخوردار باشند. پژوهش ها نشان می دهند که صرف نظر از سطح مدیریت یا مدیر در سازمان، مهارت های انسانی در موفقیت های وی بیشترین اهمیت را دارند. همچنین اهمیت این مهارت تا آنجاست که رشته علمی رفتار سازمانی بر پایه این مهارت شکل گرفته است.

در تعریف از مهارت های انسانی آمده که توانایی های انسانی مدیر شامل قابلیت های فردی است که باعث ایجاد کوشش دسته جمعی در درون یک سازمان یا یک گروه می شود. در این تعریف منظور از مهارت های انسانی، رفتارهایی هستند که به صورت رو در رو و در تعامل نزدیک به کار رفته و به پیشرفت و رسیدن اهداف و نتایج مفید کمک می کند. لذا تحلیل رفتارهای مدیر در قالب مقوله مهارت های انسانی لازم و ضروری می نماید.

مهارت انسانی توانایی مدیر در خلق محیطی است که در آن فرد احساس امنیت و آزادی برای طرح عقایدش داشته باشد و به بیان دیگر منظور از مهارت انسانی، توانایی مدیر در ارائه کار ثمربخش به عنوان یکی از اعضای گروه و ایجاد تفاهم و همکاری در بین گروهی است که هدایت و رهبری آن را بر عهده دارد. همانطور که مهارت فنی با اشیا (فرایندها یا اهداف فیزیکی) رابطه دارد، مهارت انسانی نیز منحصرا ناظر بر کارکرد با افراد است.

مهارت ادراکی:

با عنایت به اینکه اغلب فعالیت ها و تصمیم های مدیریت ناشی از ادراک و شیوه تفکر مدیر نشات می گیرد و این که تصمیمات خردمندانه او بقاء و بالندگی سازمان را موجب می گردد، لذا مهارت های ادراکی و فکری مدیریت از جایگاه خاصی برخوردار است.

به عقیده چستربارنارد، مهارت ادراکی عنصر اصلی فرآیند مدیریت است و به معنای احساس و درک سازمان به صورت یک کل و درک موقعیت های مرتبط با آن به صورت کلی و یک جا می باشد.

به تعبیری مهارت ادراکی به مهارتی اطلاق می شود که شخص توانایی برداشت کلی و شناخت عناصر برجسته و مهم موقعیت ها را دارا باشد و بتواند پیوندهای میان عناصر را به خوبی درک کند.

منظور از مهارت ادراکی، قدرت تلقی موسسه به صورت یک واحد کلی است. یعنی اینکه مدیر تشخیص دهد چگونه هر یک از وظایف مختلف سازمان، به دیگری وابسته است. چنین مهارتی را می توان تا درک وجود رابطه بین موسسه مورد نظر با وضعیت کلی جامعه، عوامل سیاسی، اجتماعی و اقتصادی یک ملت تعمیم داد. با تشخیص این رابطه ها و درک عناصر مهم در هر وضع، مدیر خواهد توانست به نحوی عمل کند که موجبات پیشرفت سازمان به طور کلی فراهم گردد.

این که فعالیت های مدیر را وظیفه، نقش یا مهارت او بنامیم اهمیت چندان زیادی ندارد. آنچه مهم است این است که مدیر باید افراد را اداره کند. حال می خواهد آن را وظیفه رهبری، ایفای نقش، ایجاد ارتباط بین افراد یا مهارت انسانی یا هر چیز دیگری بنامد، تردیدی نیست که یک مدیر موفق باید مهارت افراد را بالا ببرد. از سوی دیگر، گرچه همه مهارت ها برای مدیران ضروری است ولی اهمیت نسبی آنها به مقامی بستگی دارد که مدیر در سازمان احراز کرده است.

همانگونه که در نمودار زیر مشاهده می گردد، مهارت های فنی در سطح مدیران پایه و سرپرستان، بیشترین اهمیت را دارد. مهارت های انسانی نیز از نظر ارتباط متقابل و مکرر با کارکنان سطوح پایین دارای اهمیت است ولی مهارت های ادراکی برای آنها دارای اهمیت حیاتی نیست.

در سطح مدیریت میانی، نیاز به مهارت های فنی کاهش می یابد ولی مهارت های انسانی اهمیت بیشتری پیدا می کند، چراکه توانایی مدیران میانی در بکارگیری مهارت های زیردستان بسیار مهمتر از این است که بتوانند از تخصص فنی خود استفاده کنند. در این سطح مهارت های ادراکی نیز، مهم به شمار می آیند.

هر قدر مدیران به رده های بالاتر سازمانی ارتقاء می یابند، اهمیت مهارت ادراکی بیشتر می شود و مدیر باید بتواند روابط موجود در سازمان و جایگاه سازمان از نظر زمان را درک نماید. در این سطح به همان اندازه که مهارت های ادراکی ارزش ویژه ای دارند، نیاز چندانی به مهارت های فنی نیست.

کدام مهارت ضامن موفقیت مدیران است؟

لازم به ذکر است که پژوهش های جدید نشان می دهد صرف نظر از سطح مدیریت یا مدیر سازمان، مهارت های انسانی در موفقیت وی بیشترین اهمیت را دارد و فراتر اینکه طی نظرسنجی به عمل آمده از مدیران (کارشناسان ارشد و فارغ التحصیلان رشته های مدیریت) درخصوص اینکه برای یک پست فرضی، شخص واجد شرایط باید چه نوع مهارت، اطلاعات و توانایی هایی داشته باشد، آنها مهارت انسانی و سپس مهارت ارتباطی را برشمردند.

ترجمه: دکتر نجیم واحدی

سایت:www.alighorbani.com